من به تنگ آمده ام / مهسا غلامعلی زاده

ساخت وبلاگ

من به تنگ آمده ام :

مهسا غلامعلی زاده،22 ساله ، فرزند خانواده ای فرهنگی(پدر و مادر هردو فرهنگی) ساکن کرج، لیسانس حقوق ازدانشگاه تهران، که رنج هموطنان، روحش را آزرده است،قلم برداشته وبه تاوان گناه ناکرده جوهرقلم و اشک دیده را درهم آمیخته وبرقلب صاحب دلان ، به سان تار نوازندگان زبردست و بااحساس ،آهنگی اندوهگین نواخته است،به سنگینی اندوه دردمندان ایران زمین ورنجبران تاریخ بشر،اینک بخوانیم تا بدانیم :

بنی آدم اعضای یک پیکرند که د رآفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به دردآورد روزگار دگر عضو هارا نماند قرار

توکز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

راستي تا به حال از خودمان پرسيده ايم "مرکزاحساس " ما كجاست؟اينكه چه شود تا جان بر كف دست،گلوله پيش رويمان و باتوم از پشت سرمان به خيابانها دل ببنديم وتا رسيدن به خواسته هايمان دلتنگ خانه نشويم؟..............

من به تنگ آمده ام :

مهسا غلامعلی زاده،22 ساله ، فرزند خانواده ای فرهنگی(پدر و مادر هردو فرهنگی) ساکن کرج، لیسانس حقوق ازدانشگاه تهران، که رنج هموطنان، روحش را آزرده است،قلم برداشته وبه تاوان گناه ناکرده جوهرقلم و اشک دیده را درهم آمیخته وبرقلب صاحب دلان ، به سان تار نوازندگان زبردست و بااحساس ،آهنگی اندوهگین نواخته است،به سنگینی اندوه دردمندان ایران زمین ورنجبران تاریخ بشر،اینک بخوانیم تا بدانیم :

بنی آدم اعضای یک پیکرند که د رآفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به دردآورد روزگار دگر عضو هارا نماند قرار

توکز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

راستي تا به حال از خودمان پرسيده ايم "مرکزاحساس " ما كجاست؟اينكه چه شود تا جان بر كف دست،گلوله پيش رويمان و باتوم از پشت سرمان به خيابانها دل ببنديم وتا رسيدن به خواسته هايمان دلتنگ خانه نشويم؟

پرسيده ايم خودسوزي يك كارگر نقطه ي جوش احساس ماست ؟ يا چسبيدن روده هاي يك دانشجو به كمرش؟

"مبادا"يمان شش سال عقاب بلا بيان است يا سي و هشت سال بیماری واگیردار عادت گونه؟

پرسيده ايم چه زمانی "به تنگ می آییم " در برابر حاکمانی كه ما را"هیچ "می پندارد؟

از خودم بگويم!

بغض پلاسكو هنوز دوروبر گلويم پرسه ميزند،چشمهايم براي كولبران جوانمرگ هر از چندي خيس مي شود،ويراني خانه هاي سيستان حتي لوستر خانه مان را هم نلرزاند،خفگي اهواز گاهي نفسم را به درد مي آورد،با سوختن كودكان كار تنم چندباري گُر گرفت، از درد حصر شش ساله نگوکههرچه پيش تر ميرود بي حس تر ميشود .

اما هيچ كدام اينها مرا " به تنگ " نیاورده است! تازه ازآن نوع "به تنگ آمدنی" كه در اين فضاي بي خطر و بدون كمترين هزينه با گمان واهي تاثيرگذاري بر روند تباهي،چيزي بنويسم.

حالا اما آنچه نتوانستم نگويم از"ماندانا"ست.

دختر دو ساله ی اسماعيل_عبدي.امروز چند ساعتي ميهمان كوچك خانه مان بود.زباني شيرين و در برقراري ارتباط به اندازه اي گرم كه پا بر روي هرگونه روابط نسبي مي گذارد.

امروز ماندانا روح مرا نيشگون گرفت كه بگويم"من به تنگ آمده ام"نوشتن در فضاي مجازي براي من اين نوع وقيحانه، از بي عدالتي در سرزمين مدعيان "عدل علي " است.

عبدي از زيباترين روزهاي بودن با دخترش محروم است، فقط براي خواستن حقوق شایسته براي آموزگاران، دخترش پدر را ندارد، تا اينچنين پرشكوه برایش دلبري كند،تنها به اين خاطر كه اين پدر آنچه وظيفه و حق همه ماست را به جا آورد:"فرياد بيدادگري"

قوه ي قضاييه اي فاسد كه استقلال را با ليواني آب قورت داده وعدالت را قي كرده است،قوانيني نمایشی كه نويسندگان و مجريانش را ابايي ازنقصشانش نيست،رئيس قوه اي انتصابي كه عقده هايش را هفتاد بار نام بردن از او در قانوني ٦٩٩ماده اي هم باز نمي كند.

در اين خرابه ي خشك،تقدس و مصونيت آقايان،دومينو گونه ازبالا تا پايين،پيامبر و وحي مُنزلش را به لُنگ انداختن ميكشاند.

و ما همچنان ازانقلاب هراسانيم واصلاحاتمان چهاردهه در نازايي طي ميكند.

طبل رسوايي حاكمان گوش هايمان را كَر كرده و ناشنوايي زبانمان را بُريده.

كاش طوفان هاي توييتري، خيابان ها را دوره ميكرد ؛واين خس و خاشاك دو چشم اين جماعت ظالم را بازواز خواب خدمت بيدار ميكرد.

لعنت به اين: "ای كاش"...

اندیشه وهنر معلم...
ما را در سایت اندیشه وهنر معلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahemoalemd بازدید : 213 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1396 ساعت: 5:18