طنز من و همکارشاعرم( جناب صالحی)

ساخت وبلاگ

طنز من و همکارشاعرم( جناب صالحی)

دلبرانه تا توانی

ای برادرجان بخند!

مثل" نادر" بس فراوان

پر توان ، هر آن بخند!

خنده های زیرکانه ،

با تشخص چاره نیست!

بی خیالی، نیش ها واکن

چوغارستان بخند!

قصد خدمت، موقع خانه تکانی

بهرعید!

ای مبادا؛ پاره گرشد؛

خشتک تنبان بخند!..........................


طنز من و همکارشاعرم( جناب صالحی)

دلبرانه تا توانی

ای برادرجان بخند!

مثل" نادر" بس فراوان

پر توان ، هر آن بخند!

خنده های زیرکانه ،

با تشخص چاره نیست!

بی خیالی، نیش ها واکن

چوغارستان بخند!

قصد خدمت، موقع خانه تکانی

بهرعید!

ای مبادا ؛ پاره گرشد؛

خشتک تنبان بخند!

از قضا هم

گر به جای مرغ وماهی

ظهرعید؛

بد ز شانسی

سفره رنگین شد زبادنجان بخند!

کن زرنگی ، گوشت گرباشد گران

ماهی بخر!

پر ز هیبت، قیمتش گر بود؛ صدچندان

بخند!

ای عزیزم! گرنداری پول

بهرکیف وکفش

هم مبادا

_ یالباس عیدی طفلان_ بخند!

جان جانان ! روزعیدازتو

که عیدی خواستند،

با زرنگی

بوسه هاده

برسروچشمان بخند!

نا زنینم ! برق توگررفت

آبت ته کشید،

از قضا هم ،

اب خوردن نیست؛ یک لیوان، بخند!

قبض گازت گرکشدسربرفلک ،

_ با رقم های نجومی_

بربهایش ازدل وازجان بخند!

جیب خالی ، آخربرجی،

که پولت ته کشید!

این چه شانسی ؟!

خانه ات

گرشدپرازمهمان بخند!

هم شگفتا !!

گرحقوق ماه اسفندت دهند،

سال دیگر ،

همچو مستان، سینه چاکان،

فصل تابستان بخند!

یا به سهوا

گربچاپیدندو بردند وزدند!

مومنان سنگدل!

نالان بخند!

ای عزیزان!

"خنده برهردردبی درمان دواست"

پس چه بهتر!

ازبرای درد بی درمان بخند!

اندیشه وهنر معلم...
ما را در سایت اندیشه وهنر معلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahemoalemd بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1396 ساعت: 5:18