سراغ خداراازکه می باید گرفت؟ / رسول بداقی

ساخت وبلاگ

سراغ خداراازکه می باید گرفت؟ رسول بداقی



دلم گروگان کودکیست
بس بی گناه !
مادری بی کس و کار ،
از این پس، تنها !
اندیشمندی سربه دار است، سحر
کجاست رویاهای فرزندِ او؟
سراغ کودکان راازکجابایدگرفت؟
میان همهمهٔ کودکان شهربازی؟
یا غوغای مهمانی های، هزار فامیل؟
در گهواره ی خوشبختی های باد آورده،
یامست خندهٔ قلقک های پدر؟ .................

سراغ خداراازکه می باید گرفت؟

دلم گروگان کودکیست
بس بی گناه !
مادری بی کس و کار ،
از این پس، تنها !
اندیشمندی سربه دار است، سحر
کجاست رویاهای فرزندِ او؟
سراغ کودکان راازکجابایدگرفت؟
میان همهمهٔ کودکان شهربازی؟
یا غوغای مهمانی های هزار فامیل؟
در گهواره ی خوشبختی های باد آورده،
یا مست خندهٔ قلقک های پدر؟
***
نه! نه! هیچکدام
پشت دیوارپیچ درپیچ زندان
کودکیست چشم انتظار.
در خیالات وهم آلودسیاست،
زندان ومرگ وشکیبایی!
کودک واین همه اندوه؟!
***
در پای دیوار چشم انتظاری
در رویای واپسین بوسه های پدر
به دنبال معمای اشک پنهان مادر
***
سراغ خدا را از که می باید گرفت؟
سفره های بی نان
گلوله های سربی؟
چوبه های دار،
یا دیوارهای هزار پستوی زندان؟
گلبانگ مسجد های شهر؟
لا به لای کتاب هوسناک قانون،
یامردمان سردر گریبان بی درد؟
***
کدام اسباب بازی،
کدامین بوسه ها،
کدامین خاطرات،
تلخی حکم بیدادگران را
از خاطرش خواهد زدود؟
***
کودک ازمادرش پرسید:
پدرآنجاست هنوز!
پایش چرا یک وجب،
با زمین فاصله دارد؟!
مادرش با گریه گفت:
این است فاصله بردگی و آزادگی!

رسول بداقی، زندان رجایی شهر
فروردین ۱۳۹۳
اندیشه وهنر معلم...
ما را در سایت اندیشه وهنر معلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rahemoalemd بازدید : 25 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1396 ساعت: 5:18